من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم تو را دوست دارم
جهان یك دهان شد هم آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
روزگاريست همه عرض بدنميخواهند ... همه از دوست فقطچشمودهنميخواهند ... ديوهستندولي مثلپري ميپوشند ... گرگهايي كهلباس پدريميپوشند ... آنچهديدند به مقياسنظرميسنجند ... عشق را همه بادور كمرميسنجند ... خب طبيعي ست كه يك روزهبه پايان برسد ... عشقهاييكهسر پيچ خيابانبرسد...
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,
|
من زنم
و به همان اندازه از هوا سهم دارم
که ریه های تو درد آور است که من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی قوس های بدنم بیشتر از افکارم به چشمهایت می آیند تاسف بار است
که باید لباسهایم را به میزان ایمان تو تنظیم کنم
در افسانه ها آمده روزي که خداوند جهان را آفريد فرشتگان مقرب را به بارگاه
خود فرا خواند و از آنها خواست تا براي پنهان کردن راز زندگي پيشنهاد بدهند∙
يکي از فرشتگان به پروردگار گفت:خداوندا آنرا در زير زمين مدفون کن∙
فرشته ديگري گفت آن را در زير درياها قرار بده∙
و سومي گفت راز زندگي را در کوهها قرار بده∙
ولي خداوند فرمود اگر من بخواهم به گفته هاي شما عمل کنم فقط تعداد
کمي از بندگانم قادر خواهند بود آن را بيابند در حالي که من مي خواهم راز
زندگي در دسترس همه بندگانم باشد∙
در اين هنگام يکي از فرشتگان گفت فهميدم کجاهي خداي مهربان راز
زندگي را در قلب بندگانت قرار بده زيرا هيچ کس به اين فکر نمي افتد که
براي پيدا کردن آن بايد به قلب و درون خودش نگاه کند∙
و خداوند اين فکر را پسنديد∙
بار دیگر گفت به این دلیل و آن دلیلنمیگوید چون نمیخواهد وابسته شوم دفعه بعد گفت لیاقتم بیشتر از این حرفاست... هر چه گفتم پاسخی دادجز: " من هم دوستت دارم "
مهربانم!
هیچگاه باور نکن که نبودنت را باور کنم!
هیچگاه باور نکن به نبودنت عادت کنم!
شاید به اجبار زمانه نبودنت را تحمل کنم!
اما اینکه نباشی... نه! نه! نه!
چقدراز”دیدی گفتم ها”متنفرم. چقدراز”بهت گفته بودم ها” خسته ام..
دلم کمی نوازش میخواهد..
نوازش کسی ک بگوید.. ک بگوید..
هیچ چیز نگوید فقط باشد!
برای همه ی دیدی گفتم ها وبهت گفته بودم هاکر میشوم،
فقط صدای قلبم را در دنیایم پخش میکنم...
بعضی آدمها ناخواسته همیشه متهماند ...
به خاطر سکوتشان
کاری به کار کسی نداشتنشان
خلوتشان
اتاقشان
استراحتشان
روی پای خود ایستادنشان
دوست داشتنشان
گویی جان میدهند برای اتهام بستن و از همه بدتر اینکه :
زود فراموش می شود خوبی هایشان...
یه روز انسان به خدا گفت خدایا!سه هزار ملیارد تومن واست چقدره؟خدا گفت یکpeni.انسان گفت خدایا سه هزار سال واست چقدره؟خدا گفت یک دقیقه.انسان گفت پس یه peniمیدی؟خدا گفت یه دقیقه صبر کن...
با من بی کس تنها شده یارا تو بمان...
همه رفتند ازین خانه خدارا تو بمان...
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام...
تو همه بارو بری تازه بهارا تو بمان...
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من...
بنگر این نقش به خون شسته نگارا تو بمان...
زین بیابان گذری نیست سواران را لیک...
دل ما خوش به فریبی ست غبارا تو بمان...
هردم از حلقه ی عشاق پریشانی رفت...
به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان... شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم...
پدرا...یارا...اندوهگسارا تو بمان...
سایه در پای تو چون موج چه خوش راز گریست...
که سر سبز تو خوش باد کنارا تو بمان...
سرای دل، سرای عشق و کین است
در این عالم غم و شادی چنین است
چه گویم من ز شادی با دلی تنگ
که عاشق سوزش قلبش همین است
به شیطانی که در این سرزمین است
زکین و غم هذر کن تا کمین است
به عشق خود بگویید با دلی شاد
که ای گیسو بلندان غم در این است
ندای آن یتیمان جمله این است
محبت گر نمایی وصف دین است
چه شد کین تا که عشق شد جانشینش
به روزی غم رود، چون شادی این است
به "خاری" هدیه ای ده بر ضعیفان
خداوندا غم نوری دراین گیتی همین است
نام آهنگ: Once Upon A December
نویسنده موسیقی: Stephen Flaherty
سراینده: Lynn Ahrens
خواننده: Aaliyah
سال اجرا: 1997
Once upon a December
بزودی و در روزی در ماه دسامبر با همدیگر به خانه بر خواهیم گشت
Dancing Bears,
خرسهای پرنده
Painted wings,
با بالهایی رنگی
Things I almost remember,
پیزهایی هستند که تا حدودی بیادشان می آورم
And a song someone sings,
Once upon a December
و شعری که در یکی از روزهای دسامبر، کسی (برایم) خواهد خواند
Someone holds me,
Safe and warm,
کسی که مرا در آغوش کرم و امنش می فشارد
Horses prance through a silver storm,
و اسبها در طوفانی نقره فام می خرامند
Figures dancing gracefully,
Across my memory....
پیکرهایی، موقرانه، در رویای من می رقصند
Someone holds me,
Safe and warm,
کسی که مرا در آغوش کرم و امنش می فشارد
Horses prance through a silver storm,
و اسبها در طوفانی نقره فام می خرامند
Figures dancing gracefully,
Across my memory....
پیکرهایی، موقرانه، در رویای من می رقصند
Far away,
آن دورترها
Long ago,
در زمانهایی دور
Glowing dim as an ember
نور کمی چون اخگر شروع به تابیدن می کند
Things my heart used to know
چیزهایی که قلبم در گذشته می دانست
Things it yearns to remember
و چیزهایی که اشتیاق بخاطر آوردنشان را دارد
And a song,
Someone sings,
Once upon a December....
و شعری که در یکی از روزهای دسامبر، کسی (برایم) خواهد خواند
باز باران بی ترانه ...
باز باران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم ...
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمیدانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست ...
نمیفهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست...نمی فهمم ...
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسر و پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد ... نمی دانم ...
نمیدانم چرا مردم نمیدانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلها ست...کجای مرگ ما زیباست...نمیفهمم
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالا دست ...
و آن باران که عشق دارد فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد خدا هم خوب میداند
که این عدل زمینی ، عدل کم دارد ...
من بچه بودم آرزو داشتم مادر بزرگم بزاره دستگیره چرخ خیاطیش رو یه دور بچرخونم!
یه همچین آدمی قانعی بودم من!!!
.
.
.
. آخرين وصيت من به شما اينه كه :
منو با استخون چندتا حيوون دفن كنيد تا دانشمندا منو كشف كنن يكم سركار برن روحم شاد بشه !
.
.
.
.
این روزا خرجم زیاد شده گرونی هم انقد بیداد میکنه
جیبم دیگه جواب که نمیده هیچ، تازه سوالم میپرسه!!!
.
.
.
.
جاتون خالی چند ساعت پيش تو پرايد دوستم داشتم پسته ميخوردم!!!
.
.
.
. بیمار: واقعا عجیبه آقای دکتراز وقتی شروع کردم به صحبت با شما
و دردها و مشکلاتمو براتون گفتم سردردم کلا از بین رفته
دکتر: از بین نرفته خانم ، به من منتقل شده!!!
.
.
.
.
ای بابا دیروز رفتم یه آیفون ۵ خریدم
پشیمون شدم مگه لامصب از جیب در میاد؟
هیچی دیگه رفتم پس دادم یه GLX گرفتم
.
.
.
. این اس ام اس رو به ۴ دلیل برات میفرستم:
۱) خیلی دوستت دارم
۲) خیلی باحالی
۳) به یادتم
۴) ارزش زنگ زدن نداری !!
می نویسم تنها به امید او و برای او ... می نویسم به یاد روزهای تلخ انتظار، به یاد لحظه های فراق و چشمان منتظر ... می نویسم به یاد او که عشق را در صندوقخانه ی قلب و جانم گذاشت و واژه ی شیرین عشق را به من آموخت. به راستی که عشق چه زیباست ... چه زیباست آن چشمانی که هر روز چشم به راه معشوق می ماند و چه پاک و مقدس است آن دلی که هر لحظه برای معشوق بتپد
kimia201000@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان 유♥웃عشق اینجاست유♥웃 و آدرس end-of-love.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.